بهترین ها همه در یک جا
ملت عشق نام رمانی است نوشته الیف شافاک (الیف شفق) که در سال ۲۰۱۰ / ١٣٨٩ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار (۵۵٠،٠٠٠ نسخه) در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز به دست آورد. نام این کتاب در ترکی استانبولی Aşk یا همان «عشق» است و در انگلیسی The Forty Rules of Love نام دارد به معنای «چهل قاعدهی عشق» و اشاره به چهل قاعدهای است که در کتاب از زبان شمس تبریزی دربارهی عشق بیان میشوند. نام فارسی کتاب از بیتی از داستان «موسی و شبان» در مثنوی معنوی گرفته شده که در آن «ملت» در معنای قدیمیاش یعنی «دین» یا «مذهب» به کار رفته است. این کتاب در سال ۱۳۸۹ توسط «ارسلان فصیحی» از ترکی به فارسی ترجمه شد و با تأخیری پنج ساله نهایتاً در سال ۱۳۹۴ از وزارت ارشاد مجوز نشر گرفت.
کتاب ملت عشق الیف شافاک به طرز اعجاب انگیزی جذاب و در نوع خودش بی نظیر است.
نویسنده به زیبایی ۲ داستان در دو قرن مختلف را به زیبایی به هم گره میزند یکی داستان زنی خانه دار میانسال متاهل و داریای فرزند و داستان دوم داستان مولانا و شمس تبریزی
شروع داستان از زندگی الا شروع می شود اینجور به نظر می رسد که داستان اصلی داستان زندگی الا هست اما در واقع نویسنده به زیبایی و با جذابیت هر چه تمام تر از زندگی الا رابینشتاین برای بازگو کردن و به تصویر کشیدن زندگی مولانا و شمس تبریزی استفاده کرده است.
الیف شافاک به زیبایی هر چه تمام تر شخصیت متمایز شمس را به تصویر می کشد.
بی پروا، جسور، به دور از باورهای خشک و مقدس در عین حال دارای باورهای عمیق که تصویری از عرفان متفاوت در پیش چشم مولانا ترسیم می کند.
مولانا شیفته این مرد گمنام می شود. گویی نیمه گمشده اش را یافته باشد.
ساعت ها ، روزها، هفته ها مین شست و با او صحبت می کرد.
رفتارشان اینقدر عجیب بود که باعث رنجش و حتی حسادت اطرافیان شده بود.
اعتقادات شمس دریچه جدیدی در افکار مولانا بوجود آورده بود. گویی در میان باغ ذهنش گلی روییده بود متفاوت با دیگر گلها.
همین افکار و اعتقادات مغایر باعث شده بود علمای دین که دل خوشی از مولانا نداشته باشند بر او بتازند و او را سرزنش کنند و هزار تهمت بر او ببندند
این رمان زیبا باعث آشنایی بیشتر مردم با زندگی بزرگمرد عرصه شعر و ادب فارسی مولانا می باشد. عرفان او را بازگو می کند. و خواننده را محو زیبایی های شخصیت شمس و مولانا می کند.
ترجمه ماشینی از گودریدز : الیف شافاک، نویسنده تحسینشده ترک، در ادامهی غنایی و پرشور رمان سال 2007 خود، حرامزاده استانبول، دو روایت موازی وسوسهانگیز را باز میکند – یکی معاصر و دیگری در قرن سیزدهم، زمانی که مولانا با مرشد روحانی خود، درویش چرخان روبرو شد. معروف به شمس تبریزی که با هم پیام عشق بیزمان شاعر را تجسم میدهند. الا روبنشتاین چهل ساله است و وقتی به عنوان خواننده برای یک کارگزار ادبی مشغول به کار می شود، ازدواج ناخوشایندی دارد. اولین وظیفه او خواندن و گزارش در مورد کفر شیرین، رمانی است که توسط شخصی به نام عزیز زهرا نوشته شده است. الا مسحور داستان جستجوی شمس برای مولانا و نقش درویش در تبدیل این روحانی موفق اما ناراضی به عارف متعهد، شاعر پرشور و مدافع عشق است. او همچنین با درسها یا قوانین شمس آشنا میشود که بینشی را در مورد فلسفهای کهن مبتنی بر وحدت همه مردم و مذاهب و وجود عشق در تک تک ما ارائه میدهد. با خواندن ادامه، متوجه می شود که داستان مولانا آینه داستان اوست و زهرا - مانند شمس - آمده تا او را آزاد کند.