از پنجره ی ماشین بیرون را نگاه میکند. سرش را به شیشه تکیه داده و تمام راه حرف نمیزند. سر مزار هم مبهوت نشسته بود. میدانم، اگر گریه کند حالش بهتر میشود. اینطور که سکوت میکند میترسم، اما سکوتش را نمیشکنم؛ چون چیزی برای گفتن ندارم.بهار دارد دست و صورتش را میشوید که زنداییاش ـ در واقع زندایی مادرش ـ برایمان چای میآورد و رو به بهار میگوید: «دخترم! دوستات تلفن کر
از پنجره ی ماشین بیرون را نگاه میکند. سرش را به شیشه تکیه داده و تمام راه حرف نمیزند. سر مزار هم مبهوت نشسته بود. میدانم، اگر گریه کند حالش بهتر میشود. اینطور که سکوت میکند میترسم، اما سکوتش را نمیشکنم؛ چون چیزی برای گفتن ندارم.بهار دارد دست و صورتش را میشوید که زنداییاش ـ در واقع زندایی مادرش ـ برایمان چای میآورد و رو به بهار میگوید: «دخترم! دوستات تلفن کردن و گفتن میآن دیدنتون.»چند روزی که ایران هستیم خانهی زندایی میمانیم. تنها زندگی میکند. خانهاش دنج و خودش مهربان است.چای را سرمیکشم. دل و دماغ گوش دادن به حرفهای دوستانش را ندارم. لابد با سؤالهای صد من یک غازشان بهار را بیشتر ناراحت میکنند. بهار هم که حال و روز خوشی ندارد. همهچیز مهیاست تا بیجهت بگومگو کنیم.
برای خرید نسخه چاپی کتاب
هیاهوی کوهسار
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب هیاهوی کوهسار وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب طبق طرح های سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی