آن سال، به نظر میرسید که خشکی نمیخواهد به پایان برسد، خود هوا نیز ظاهراً به خاکستر تقلیل یافته بود و زغالِ روزها در دستهایمان تحلیل میرفت. خورشید در قالبِ خوشههایی نامحدود بالای سرمان میدرخشید. پدربزرگ از صبح تا شب بوی موهای سوختۀ خود را میشنید. گاهی دستش را در خلاء دراز میکرد. آنوقت میتوانست بوی گَندِ ناخنهای ارغوانیاش را حس کند. «روز نکبتی!»
برای خرید نسخه چاپی کتاب
روزها ماه ها سال ها
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب روزها ماه ها سال ها وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب طبق طرح های سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی