ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهٔ عشقی بود که با
ظهر روزی از ماه اوت، درحالیکه با دوستانش گلدوزی میکرد، حضور کسی را در نزدیکی خانهاش حس کرد. لازم نبود سرش را بلند کند تا بداند که آمده. به من گفت: «چاق شده بود، موهایش بفهمینفهمی ریخته بود، برای نزدیک دیدن محتاج عینک بود. اما خودش بود. به خداوندی خدا، خودش بود!» دیوانه شده بود. حتماً مرد هم فکر کرده بود که او هم پیر شده. اما مرد، برخلاف دختر، فاقد ذخیرهٔ عشقی بود که باعث تحمل میشد. پیراهنش از عرق خیس بود، مثل همان بار اول روز جشن خیریه، همان کمربند و همان کیفهای چرمی درزشکافتهٔ سگکنقرهای را داشت. بایاردو سان رومان بیاینکه به باقی کسانی که گلدوزی میکردند و مبهوت مانده بودند اهمیتی بدهد، یک قدم جلو آمد. کیفهایش را روی چرخ خیاطی انداخت و گفت:– خب، من آمدم.
برای خرید نسخه چاپی کتاب
گزارش یک مرگ
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
نویسنده ی کتاب برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1982
فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب و به کارگردانی فرانچسکو رزی در سال 1987 ساخته شده است
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب گزارش یک مرگ وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب طبق طرح های سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی