داشتیم در خیابان خودمان راه میرفتیم. کوین کنار در ایستاد و با چوبدستیش کوبید رویش. در حیاط خانه خانم کویگلی بود: یکسره از پنجره نگاه میکرد ولی هیچوقت کاری نمیکرد. «کویگلی!» «کویگلی!» «کویگلی کویگلی کویگلی!» لیام و آیدان پیچیدند توی کوچه بنبستشان. ما هیچچیز نگفتیم، آنها هم هیچچیز نگفتند. لیام و آیدان مادرشان مرده بود. اسمش خانم اکانل بود. من گفتم:«عالیه نه؟» کوین گف
داشتیم در خیابان خودمان راه میرفتیم. کوین کنار در ایستاد و با چوبدستیش کوبید رویش. در حیاط خانه خانم کویگلی بود: یکسره از پنجره نگاه میکرد ولی هیچوقت کاری نمیکرد. «کویگلی!» «کویگلی!» «کویگلی کویگلی کویگلی!» لیام و آیدان پیچیدند توی کوچه بنبستشان. ما هیچچیز نگفتیم، آنها هم هیچچیز نگفتند. لیام و آیدان مادرشان مرده بود. اسمش خانم اکانل بود. من گفتم:«عالیه نه؟» کوین گفت: «آره، باحاله.» حرف این بود که مامان آدم مرده باشد. سندباد، برادر کوچک من، شروع کرد گریه کردن. لیام توی مدرسه همکلاس من بود. یک روز شلوارش را کثیف کرد ـ بویش مثل باد داغ موقع باز کردن در فر خورد توی صورتمان ـ و آقا معلم هیچ کاری نکرد، نه داد کشید نه با کمربند زد روی میزش نه کار دیگر. به ما گفت دست به سینه بنشینیم و خودمان را بزنیم به خواب و وقتی این کار را کردیم لیام را از کلاس برد بیرون. کلی طول کشید تا برگردد، لیام هم اصلا برنگشت
برای خرید نسخه چاپی کتاب
پدی کلارک
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب پدی کلارک وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب طبق طرح های سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی