بهآرامی به سوی پنجره رفت، به این امید که شاید از آنجا بتواند سراسر راهی را که به برلین میانجامید ببیند، خانهاش و خیابانهای دوروبر آن و میزها را، که مردم دورش مینشینند و نوشیدنیهایشان را میخورند و برای هم داستانهای سرخوشانه تعریف میکنند. برای این آرام میرفت که نمیخواست سرخورده و نومید شود. اما آنجا فقط اتاق کوچک یک پسربچه بود و تنها آنقدر از او فاصله داشت که
بهآرامی به سوی پنجره رفت، به این امید که شاید از آنجا بتواند سراسر راهی را که به برلین میانجامید ببیند، خانهاش و خیابانهای دوروبر آن و میزها را، که مردم دورش مینشینند و نوشیدنیهایشان را میخورند و برای هم داستانهای سرخوشانه تعریف میکنند. برای این آرام میرفت که نمیخواست سرخورده و نومید شود. اما آنجا فقط اتاق کوچک یک پسربچه بود و تنها آنقدر از او فاصله داشت که تا به خود بجنبد و قدم از قدم بردارد به پای پنجره رسیده بود. صورتش را به شیشهی پنجره چسباند و چشمانداز بیرون را به چشم خود دید، و اینبار چشمش از حدقه برآمد و دهانش از حیرت باز ماند و دستهایش به دو سوی بدنش گشوده شد؛ چیزی او را بر آن داشته بود که احساس سرمایی گزنده همراه با ناامنی کند.
برای خرید نسخه چاپی بهترین ترجمه کتاب
پسرکی با پیژامه راه راه
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
از پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز
فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2008 ساخته شده است.
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب پسرکی با پیژامه راه راه وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب با مجموع قیمت بالای 200 هزار تومان از سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی