صدای آواز تامی از توی خانه بلند شد. نبودِ من را اصلاً احساس نکرده بود. یک آن حس کردم پاهایم توی زمین ریشه دواند و ثابت نگهم داشت. با خودم گفتم: «برو جلو.»به هر زحمتی بود، خودم را پای گور رساندم و نور زرد بیرمق چراغ را توی گودال انداختم.یک متر آنطرفتر دیدمش.جنبید.توی خاک لولید.کورسوی نور چراغ از آنی هم که بود، کمرمقتر شد...
برای خرید نسخه چاپی کتاب
آنجا که هیولاها خوابیده اند
با تخفیف ویژه
اینجا
کلیک کنید.
به دلیل رعایت حقوق ناشر امکان دانلود pdf کتاب آنجا که هیولاها خوابیده اند وجود ندارد.
ارسال رایگان کتاب برای خرید اینترنتی کتاب طبق طرح های سایت ایران کتاب انجام میشود.
خوبچی - khoobchi - khoobchi.com - خوب چی