logo

بهترین ها همه در یک جا

مطالب آموزشی

افعال ترکیبی با فعل go همراه معنی فارسی

اشتراک گذاری :

فعل go در زبان انگلیسی یکی از پرکاربردترین افعال است. این فعل می تواند به تنهایی برای بیان حرکت استفاده شود، اما همچنین می تواند با حروف اضافه یا قید همراه شود تا معانی مختلفی ایجاد کند.

در اینجا برخی از افعال ترکیبی با go آورده شده است:

  • go ahead: ادامه دادن، پیش رفتن

مثال:

Go ahead and eat your food. (ادامه بده و غذات رو بخور.)


  • go along with: موافقت کردن، همراهی کردن

مثال:

I'll go along with your plan. (من با برنامه ی تو موافقم.)


  • go away: رفتن، دور شدن

مثال:

Go away, I don't want to talk to you. (برو دور شو، نمی خوام باهات حرف بزنم.)


  • go back: برگشتن، بازگشت

مثال:

I'm going back to my hometown. (من دارم به زادگاهم برمی گردم.)


  • go down: پایین رفتن، کاهش یافتن

مثال:

The sun is going down. (خورشید داره غروب می کنه.)


  • go in: داخل شدن، وارد شدن

مثال:

I'm going in to the store. (من دارم وارد مغازه می شم.)


  • go off: منفجر شدن، خاموش شدن

مثال:

The bomb went off. (بمب منفجر شد.)


  • go on: ادامه دادن، اتفاق افتادن

مثال:

The concert is going on right now. (کنسرت همین الان در حال برگزاری است.)


  • go out: بیرون رفتن، خاموش شدن

مثال:

I'm going out with my friends tonight. (امشب با دوستام بیرون می رم.)


  • go over: بررسی کردن، عبور کردن

مثال:

Let's go over the plan again. (بذاریم دوباره نقشه رو بررسی کنیم.)


  • go through: عبور کردن، تجربه کردن

مثال:

I went through a lot of pain in my life. (من در زندگیم درد زیادی کشیدم.)


  • go up: بالا رفتن، افزایش یافتن

مثال:

The price of gas is going up. (قیمت بنزین در حال افزایش است.)


  • go with: همراه شدن، مطابقت داشتن

مثال:

That dress goes well with your shoes. (اون لباس با کفشات خیلی خوب میاد.)



فعل ترکیبیترجمه فارسیمثال
go aheadادامه دادن، پیش رفتنGo ahead and eat your food. (ادامه بده و غذات رو بخور.)
go along withموافقت کردن، همراهی کردنI'll go along with your plan. (من با برنامه ی تو موافقم.)
go awayرفتن، دور شدنGo away, I don't want to talk to you. (برو دور شو، نمی خوام باهات حرف بزنم.)
go backبرگشتن، بازگشتI'm going back to my hometown. (من دارم به زادگاهم بر می گردم.)
go downپایین رفتن، کاهش یافتنThe sun is going down. (خورشید داره غروب می کنه.)
go inداخل شدن، وارد شدنI'm going in to the store. (من دارم وارد مغازه می شم.)
go offمنفجر شدن، خاموش شدنThe bomb went off. (بمب منفجر شد.)
go onادامه دادن، اتفاق افتادنThe concert is going on right now. (کنسرت همین الان در حال برگزاری است.)
go outبیرون رفتن، خاموش شدنI'm going out with my friends tonight. (امشب با دوستام بیرون می رم.)
go overبررسی کردن، عبور کردنLet's go over the plan again. (بذاریم دوباره نقشه رو بررسی کنیم.)
go throughعبور کردن، تجربه کردنI went through a lot of pain in my life. (من در زندگیم درد زیادی کشیدم.)
go upبالا رفتن، افزایش یافتنThe price of gas is going up. (قیمت بنزین در حال افزایش است.)
go withهمراه شدن، مطابقت داشتنThat dress goes well with your shoes. (اون لباس با کفشات خیلی خوب میاد.)

سایر افعال ترکیبی انگلیسی با ترجمه فارسی

فعل ترکیبیترجمه فارسیمثال
go aboutانجام دادن، مشغول شدنI'm going about my business. (من دارم به کارم مشغولم.)
go asideکنار رفتن، کنار گذاشتنLet's go aside and talk. (بذاریم کنار بریم و حرف بزنیم.)
go away withبردن، با خود بردنShe went away with all his money. (او همه ی پولش رو با خودش برد.)
go back onبرگشتن از حرف، زیر قول خود زدنHe went back on his promise. (او از قولش برگشت.)
go down onپایین رفتن، سجده کردنHe went down on one knee to propose. (او یک زانو زد تا پیشنهاد ازدواج بده.)
go in forعلاقه مند شدن بهHe goes in for sports. (او به ورزش علاقه مند است.)
go off onحمله کردن بهHe went off on me for no reason. (او بدون هیچ دلیلی به من حمله کرد.)
go on aboutصحبت کردن در موردShe went on and on about her trip. (او مدام در مورد سفرش صحبت می کرد.)
go out withقرار ملاقات گذاشتن باHe goes out with a lot of different girls. (او با خیلی از دخترها قرار ملاقات می گذارد.)
go over toرفتن به سمتLet's go over to that table. (بذاریم بریم سمت اون میز.)
go through withانجام دادنI went through with the surgery. (من عمل جراحی رو انجام دادم.)
go with the flowهمراه جریان شدنI just go with the flow. (من فقط همراه جریان میرم.)

انگلیسی آموزش انگلیسی
avatar

برنامه نویس و توسعه دهنده ارشد وب
کارشناس ارشد مدیریت فناوری اطلاعات