گفتم: خانم شما مقصر نیستید من نباید از اتوبوس پیاده میشدم.ببخشید تو رو خدا خوردم به ماشینتون. ماشینتون که خراب نشد؟ خدا رو شکر پرسپولیسی هم که هستید. (البته خدمت شما عرض کنم که من خودم استقلالی ام ولی آن لحظه کارم گیر بود و باید فوری رنگ عوض میکردم. خودتان دست تان توی کار است میدانید چه میگویم دیگر)
خون نیست؟! پس چیه؟ معلومه که خونه. -نه خانم اینها خون نیست که. شما دیدید بعضی از استقلالیها میگن ما خونمون قرمز نیست آبیه؟ -بله ولی چه ربطی داره؟ -ربطش اینه که من بارسلونایی ام من خونم آبیه عرقم قرمزه. این الان خون نیست که از من بیرون میریزه این عرق منه این رنگیه. هوا خیلی گرمه دارم شرشر عرق میریزم دختر خانم محترم با تعجب گفت: وا -والا این را گفتم و بیهوش روی زمین افتادم